هوشمندسازی دولت یکی از مسائل اساسی و چالشبرانگیز در عرصه حکمرانی مدرن است. این مفهوم به معنای بهرهگیری از فناوریهای اطلاعات و ارتباطات به منظور بهبود فرآیندها و خدمات دولتی است. در این مسیر، دولتها با چالشهای متعددی از جمله مقاومت در برابر تغییر، مسائل امنیتی و حریم خصوصی، و نیاز به سرمایهگذاریهای قابل توجه مواجه هستند. این یادداشت به بررسی ساختاردهی مسئله هوشمندسازی دولت، روشهای انجام آن و کدگذاری مفهومی میپردازد. فهم عمیق و دقیق این مسائل میتواند به سیاستگذاران کمک کند تا راهحلهای مناسبی برای پیشبرد این هدف پیدا کنند.
در حالی که فناوریهای نوین امکانات بینظیری برای بهبود کارایی و شفافیت در عملکرد دولتها فراهم میکنند، چالشها و موانعی نیز وجود دارد که باید با دقت مورد بررسی قرار گیرند. از این رو، ساختاردهی مسئله هوشمندسازی دولت به صورت جامع و دقیق ضروری است. این فرایند نه تنها به شناسایی مشکلات موجود کمک میکند، بلکه امکان ارزیابی دقیقتر و ارائه راهکارهای مؤثرتر را نیز فراهم میآورد.
در این بخش، تلاش میشود تا با استفاده از یک چارچوب نظری و عملی منسجم، مسئله هوشمندسازی دولت را از جنبههای مختلف بررسی کنیم. این چارچوب شامل مراحل مختلفی از جمله احساس مسئله، جستجوی مسئله، تحدید حدود مسئله و رسمیتبخشی به مسئله است. علاوه بر این، با ارائه مثالها و تجزیه و تحلیلهای موردی، تلاش میشود تا یک دیدگاه جامع و کاربردی در این زمینه ارائه شود.
ساختاردهی مسئله
ساختاردهی مسئله فرآیندی است که در آن تلاش میشود تا یک تعریف جامع و دقیق از مسئله ارائه شود. این فرآیند شامل چهار مرحله اصلی است:
- احساس مسئله: پیشنیاز (و نقطه شروع معمول) ساختاردهی مسئله، احساس "موقعیتهای مسئله" است. از آنجایی که مسائل از نظر اجتماعی ساخته شده و ماهیت ذهنی دارند، بسته به فردی که آن دغدغهها و نگرانیها را احساس میکند، متفاوت یا در برخی موارد اصلاً تجربه نمیشوند.
- جستجوی مسئله: هدف از جستجوی مسئله، کشف یک «فرامسئله» است. فرامسئله، ساختار نامناسب یک مسئله از میان مسائل متعدد مرتبط است که حاوی بازنمایی نظر جمع متنوعی از ذینفعان نسبت به مسئله مشخص است.
- تحدید مسئله: تحدید حدود مسئله به معنای صورتبندی جنبههای اساسی و کلی یک مسئله معین برای رسیدن به مسئله واقعی است.
- رسمیتبخشی به مسئله: هنگامی که یک مسئله واقعی تعریف شد، میتوان به یک مسئله رسمی دقیقتر و خاصتر رسید. این فرآیند مشخصهبخشی مسئله نامیده میشود. به عبارت دیگر، فرآیند حرکت از مسئله واقعی به مسئله رسمی از طریق مشخصهبخشی مسئله انجام میشود، که شامل ایجاد یک مدل نمادین یا ریاضی رسمی از مسئله واقعی است.
روش انجام
در ادامه مبتنی بر روش ساختاردهی مسئله و بر اساس پنل خبرگانی با حضور متخصصین و مسئولین دستگاههای ستادی فعال در حوزه هوشمندسازی، روایتهایی که از موقعیت مسئله هوشمندسازی در کشور وجود دارد، طرح میشود و برچسب مفهومی خواهد خورد. مراحل و کیفیت برگزاری این پنل نخبگانی به شرح ذیل است:
فاز اول: ساختاردهی مسئله
- موقعیت مسئله دولت هوشمند: (خدمتمحوری، یکپارچگی دادهها، برابری، مشارکت شهروندی، گشودگی، انعطافپذیری، شواهدمحوری، پایداری، پاسخگویی، شفافیت و ....)
- جستجوی مسئله دولت هوشمند: (روایت ذینفعان)
- روایت فناورانه: امکان زیرساختی
- روایت اداری: مدل اداره سازمانی
- روایت اجتماعی: اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی
- روایت آیندهای: تأثیرات متقابل روندهای جهانی بر هوشمندسازی دولت (همگرایی فناوریها، شهری شدن، تغییرات جمعیتی و اجتماعی، اطلاعات تکاملیابنده و مسئله اعتماد عمومی، تغییرات اقلیمی و کمبود منابع، تغییرات و فراز و فرود جهانی شدن ـ محلی شدن، فناوریهای مالی، تغییر تولید به سمت انقلاب صنعتی 4، رشد تأثیرات بازیگران غیردولتی)
- روایت تاریخی: روند هوشمندسازی و وضع جوامع هدف
- قضاوت درباره روایتها جهت کشف فرامسئله (انتخاب یک روایت، تجمیع روایتها یا ساخت روایت جدید)
فاز دوم: انتخاب و اثرسنجی راهحل
- انتخاب یا طراحی راهحل و اثرسنجی راهحلها به روش طوفان فکری با تحلیل هزینه ـ فایده یا هزینه ـ اثربخشی
فاز سوم: استلزامات اجرا
این استلزامات موارد زیر را در بر میگیرد:
- برگزاری دورههای آموزشی
- بازتنظیمگری
- تغییرات نهادی چون وضع خطمشی یا قانون جدید
- تلفیق نهادی یا تأسیس نهاد جدید
- نتیجه برگزاری پنل نخبگانی در ادامه خواهد آمد.
- کدگذاری مفهومی
در فرآیند کدگذاری مفهومی، مسائل و چالشهای موجود در هوشمندسازی دولت به شکل مفاهیم و مقولههای مختلف شناسایی و دستهبندی میشوند. این کدگذاری شامل موارد زیر است:
عدم میل به بازاندیشی مفهومی در موضوع هوشمندسازی دولت: ما در یک فضای انتزاعی نیستیم، وسط یک فرآیند برنامهریزی هستیم که بحثها و سندهای بالادستی سنگینی دارد. مبنای بحث ما سند تحول دولت مردمی است که در بحث دولت هوشمند کلیات راهکارها را نیز مشخص کرده است و مثلاً به طور کامل به بحث اصلاح ساختار اشاره کرده است که مبتنی بر مفهوم حکمرانی دولت هوشمند است. موارد دیگری مثل پیشنهاد قوانین لازم را اشاره کرده، ایجاد سکوهای خدمات یکپارچه دولت هوشمند را اشاره کرده و... . ما در کنار ورودیهایی که گفته شد اسناد بالادستی را باید در نظر بگیریم. در کنار این اسناد شرح وظایف دستگاهها هم هست، قوانین و دستورالعملها، مقررات هم هست که بعضی از آنها بالادستی ما هستند و بعضی کمکدستی ما. مثلاً در شرح وظایف سازمان اداری و استخدامی احصاء خدمات و مدیریت کلان دولت هوشمند اشاره شده است. در مصوبات شورای اجرایی مصوبات مهمی هست و مصوبات هیئت وزیران هم همینطور. لذا در کنار فضایی که مبتنی بر مسئله و نیاز شروع میکنیم باید کارهای قبلی را نیز در نظر داشته باشیم و احصا کنیم. این کار کمک میکند که اولا کاری که میکنیم برخلاف اسناد بالادستی نباشد و ثانیاً چرخها را هم لازم نباشد از اول اختراع کنیم.
توجه به لایه حکمرانی و تنظیم داده بالاتر از لایه اتصال فنی: آنچه با آن مواجه هستیم این است که ترتیبگذاری ضرورت حکمرانی نسبت به فعالیتهای جاری هوشمندسازی اولویتش سریالی نیست. به صورت عام که به مسئله نگاه شود، پیشنیاز حکمرانی ایجاد ظرفیتهای فرآیندی دادهای و کلان دادهای است که باید ایجاد شود و روی آن بتوانیم حکمرانی را تعریف کنیم. کشورهایی که این مسیر را طی کردهاند، در کلانترین نقاط تصمیمگیریشان از آیپی و استانداردسازی دیتا شروع میکنند که جاده پیشنیاز ایجاد شود و الان در حوزه حکمرانی سیاستگذاری کلان انجام میدهند. معالاسف در کشور ما چیزی که پیش رفته این است که اتصالاتی را بین دستگاهها انجام دادهایم اما نسبت به چیزی که پشت دیوارهای وزارتخانهها و ادارات و سازمانها هست، کارآمدی لازم وجود ندارد و بهرهبرداری از این موارد حتی به صورت درونسازمانی ممکن نیست. یعنی حتی راس یک سازمان هم از داخل خودش مطلع نیست و این به دلیل عدم ایجاد پیشنیازها و لایههای طبیعی کار فنی است. حالا اگر ما بخواهیم در رده حکمرانی کلی صحبتها و تصمیمهایی تعریف کنیم باید به وضع موجود که عدم وجود پیشنیازهاست توجه کنیم. مثلا کار خوبی که در زمینه پیشنیاز انجام شده GSB است. باتوجه به ضرورت موضوع حکمرانی ما میتوانیم مثلا مدل چارچوب توسعه دولت هوشمند را اینگونه طراحی کنیم که یک لایه مدل هوشمند فنی و توسعه پلتفرمی است و در لایه بالاتر که حکمرانی است به موضوعاتی مثل رگولاتوری و موضوعات تاسیسی و مفهومی بپردازیم.
اهمیت هویت مالک و ذینفع هوشمندسازی
کتاب آزبورن و گیبلر تحت عنوان «بازآفرینی دولت» مورد نظر این یادداشت بوده است. براساس این کتاب مشاهده میکنیم که بازآفرینی دولت چقدر برای مهندسها مهم است. به نظر میرسد در آغاز ساختاردهی به مسئله فرآیندی پیچیده به نظر بیاید چرا که نیاز است دو ادبیات مختلف فنی و مدیریتی باهم ترکیب شود اما اتفاقا میشود برداشت کرد که پیچیدگی چندان هم زیاد نیست. اگر ذیل همان ساختاردهی به مسئله بنگریم اول از همه باید روشن کنیم انگاره دولت هوشمند چیست؟ چه ارادهای دقیقا پشت دولت هوشمند داریم؟ هوشمندی امروزه گونهای است که هر چیزی که میخواهیم بگوییم نسخه بهتری دارد، یعنی هوشمند است ؛ شهر هوشمند، دولت هوشمند و... اما باید انگاره هوشمندی روشن و مشخص شود. ساختاردهی به مسئله حول دولت هوشمند و مفهومسازی دولت هوشمند باید شکل بگیرد. در بازآفرینی دولت با این انگاره همراه هستیم. روایت ساده این است که پشت پنجره باید اتوماسیون اداری مبتنی بر فناوری شود و نهایتاً اتفاقاتی بیفتد که همان هوشمندسازی است. با این همه اما روایت تکنولوژیکال و administrative دولت هوشمند مهم است.
محور هوشمندی، خلق ارزش در جهت رفع نیاز مردم:
از سوی دیگر باید یک مفهوم را مشخص کنیم و دربارهاش تصمیمگیری کنیم. وقتی وارد تغییر دولت، بهبود خدمات و بهبود فرآیند شویم اصالت با چیست؟ اصالت به خدمت است؟ به دستگاه است؟ به قانون است؟ به موضوع است؟ به مردم است؟ براساس مدلهایی که در دنیا دارد اجرا میشود مبنا همیشه Customer centric است و براساس آن ساختاردهی میکنند.
تجمیع روایتهای مختلف از هوشمندسازی با اتکا به گفتمان دولت تنظیمگر
در این ورطه ابتدا نیاز است وظایف شورای اجرایی مرور شود. مقرراتگذاری و سیاستگذاری و بعد نظارت و پایش مستمر فعالیتها تا توسعه دولت الکترونیک انجام شود. پس از این است که متوجه میشویم چه کاری باید انجام دهیم و چه ماموریتی باید دنبال کنیم. زاویه نگاههای متفاوت باعث قرائتهای مختلف از موجودیت واحد میشود.
نتیجهگیری
مسئله هوشمندسازی دولت، یک چالش اساسی در حوزه حکمرانی مدرن است که نیازمند تحلیل دقیق و جامع از جنبههای مختلف است. با ساختاردهی مسئله، روشهای انجام و کدگذاری مفهومی، میتوان به درک بهتری از چالشها و فرصتهای پیشرو دست یافت و راهکارهای مناسبی برای پیشبرد این هدف ارائه داد. بهرهگیری از تجربیات عملی و مبانی نظری قوی میتواند به دولتها در تحقق اهداف هوشمندسازی کمک کند و در نهایت منجر به بهبود کیفیت خدمات عمومی و ارتقای کارایی و شفافیت در عملکرد دولتها شود.